۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۲, جمعه

تبلیغات مبتذل سلطنت طلب‌ها

چند وقتی است که اعضای «فرقۀ تبهکار سابق» تصمیم گرفته‌اند تا به کمک سناتورهای جنگ طلب آمریکایی و ترامپ و نتانیاهو و بن‌سلمان، ایران را از «فرقۀ تبهکار لاحق» پس بگیرند. یعنی کاخ‌ها و ویلاها و املاک و اموال غیرمنقولی را که به هنگام فرار از ایران در سال ۵۷، قابل حمل با چمدان و هواپیما نبود و لاجرم در ایران جا گذاشته بودند، پس بگیرند. به همین منظور فعالیت‌های تبلیغی و لوسی را شروع کرده‌اند که بعضاً بسیار پیش پا افتاده و بچه‌گانه است و مرغ  پخته را هم به خنده می‌اندازد. 
از جمله اینکه اخیراً همسر رضا پهلوی، که ظاهراً از رفت و آمدهای مکرر و ملال‌انگیز مابین آشپزخانه و اتاق خواب خسته و دلزده شده بوده است، دفعتاً و بدون مقدمه افتاده است در کار سیاسی و پروپاگاندا به نفع سلطنت‌طلب‌ها و ساواکی‌ها و عوامل استبداد سابق. وی در قالب اداهای خیریه‌ای، چند کارتن خرت و پرت به عنوان هدیه و کمک با خود برداشته و به همراه یک تیم فیلمبردار و برنامه‌ساز و تبلیغاتچی حرفه‌ای از تلویزیون معلوم‌الحال ایران اینترنشال، رفته است یونان به سراغ پناهجوهای ساکن در کمپ‌های جزیرۀ لسبوس و آتن؛ البته به قصد تهیه یک شوی تلویزیونی.

اگر ویدئوی تبلیغاتیِ خانم یاسمین پهلوی تحت عنوان «پناهجویان بی صدا» را با دقت تماشا کنید، خواهید دید که رفتار این خانم به هنگام دیدار با پناهجوهای ساکن کمپ‌های یونان، شبیه رانندۀ خواب‌آلودی است که از جاده اصلی منحرف شده. طفلکی با آن چهرۀ مغموم و معذب و آن خنده‌های زورکی، نشان می‌دهد که وی را به اجبار و با کراهت به این کار و به این سفر تبلیغاتی - که هیچ استعدادی هم در آن ندارد – واداشته‌اند. احتمال اینکه آن مادرشوهر وحشتناک، عروسش را به این دردسر انداخته باشد بسیار زیاد است! به هر حال رفتار شاهزاده و مادرش نسبت به ایشان، شاید به نوعی مصداق «خشونت خانگی علیه زنان» محسوب شود و قابل پیگرد قضایی هم باشد؛ مخصوصاً در حق فرد بیماری که شنیده‌ایم سرطان هم دارد.
در هر صورت خانم یاسمین پهلوی در سر راه خود به یونان، یکی از این مطرب‌های لوده و دلقک به نام آرش لباف را از کنسرت «دلارهای عربستان» برداشته و برای عوامفریبی و جذاب کردن تبلیغات مورد نظر سلطنت‌طلب‌ها، همراه خود به یونان می‌برد. آرش هم به نسبت دستمزد و دلارهایی که دریافت کرده است ورجه وورجه‌هایی می‌کند و جای دوست و دشمن را نشان می‌دهد. 

در یونان تعدادی از این «کیس»‌های پناهندگی به خانم پهلوی نزدیک می‌شوند، فیلم و عکس می‌گیرند، مصاحبه می‌کنند و درواقع از فرصت استفاده کرده و برای پروندۀ پناهندگی خود مدرک و سند و اصطلاحاً «کیس خطر» می‌سازند. همۀ اینها آدمهای زرنگی هستند. طبیعی است که هر کسی به فکر موفقیت خودش باشد. به عنوان مثال همین جوانکی که گفته می شود بوکسور است و در پی پناهندگی است، از جملۀ همین «کیس» هاست و خانم یاسمین پهلوی هم با بوق و کرنا از وی حمایت کرده است. 
اما خب افرادی هم بودند که از سختی‌ها و دربدری و گرسنگی می‌گفتند و گریه می‌کردند. اینکه پناهجویان آواره و بی خانمانی را که در برابر دوربین و تماشاچیان اشک می‌ریزند، بازیچۀ مطامع سیاسی خود کنیم، نهایت بی‌اخلاقی است. رفتار شما که از لطافت کودکان بی‌سرپرست و رنجور و بهت‌زده، جهت تبلیغات سیاسی سوء استفاده می‌کنید، دور از انسانیت است.
همین چند روز پیش آقای سام قندچی مطلبی را با توجه به این قبیل بی اخلاقی‌ها منتشر کرد و یادآور شد که:" هیچوقت حرفهایی را که آدمها تحت فشار بیان کرده اند، حتی برای نیت خیر پخش نکنید. بعداً نه تنها آنها در شرایط عادی احساس کوچک شدن خواهند کرد و از خودشان و شما نفرت پیدا خواهند کرد، بلکه شما هم بی اعتبار خواهید شد. حالا چه آن حرفها اعترافات تلویزیونی یک زندانی باشد، چه سخنان یک پناهنده یا بیخانمان در شرایط بدبختی و بی پناهی... سازندگان این نوع برنامه ها در موضع اپوزیسیون، افرادی با همان طرز فکر هستند که در موضع پوزیسیون اعترافات تلویزیونی درست می کردند. از بدبختی مردم برای خوب جلوه دادن خود استفاده نکنیم."

تا اینجا از تأسف برای دیگران گفتیم؛ اما از تأسف به حال خودمان:

در قسمتی از این گزارش تبلیغاتی که واضح است همه دیالوگ‌ها از قبل آماده و تمرین شده است، رضا پهلوی از طریق اسکایپ با تعدادی از پناهجوها صحبت می‌کند. وی ذوق زده از چاپلوسی‌های یکی از پناهجوهای جاهل و بیسواد که او را شاهنشاه ایرانزمین می‌خواند، به طور ضمنی ملت ایران را تهدید می‌کند. آن پناهجو از جانب والدین خود، یعنی لابد «نسل ۵۷ تی»، از شاهزادۀ ساواکی‌ها به دلیل انقلابی که به سرنگونی دیکتاتوری ابوی ایشان منجر شد، معذرت خواهی (!) می‌کند. بلافاصله رضا پهلوی می‌گوید:" مبنا باید بر مبنای بخشش و پیشرفتن باشد تا انتقام جویی و دور باطل خونریزی، که هیچوقت وضعیت را عادی نخواهد کرد."
در اینجا یکی نبود که به این شاهزاده متوهم بگوید که آخر تو ... کی باشی که یک ملت را به خاطر انقلاب ۵۷ به انتقام و خونریزی تهدید کنی. لابد پشتگرمی رضا پهلوی به گله‌ای از وحوش شاه‌الهی و سلطنت‌طلب است که هر روز و شب در تلویزیون‌های لس‌آنجلسی و سایت‌ها و فضای مجازی به هر مخالف و منتقدی فحاشی می‌کنند و چنگ و دندان نشان می‌دهند. شاید امید رضا پهلوی به روزی است که همین شعبان بی مخ‌ها را با چماق و زنجیر و میل گرد آهنی در کف خیابان‌های تهران به جان مردم بیاندازد تا از ملتی که پدر دیکتاتور و فاسد و جنایتکارش را مثل موش دمش را با انبرک گرفتند و از کشور بیرون انداختند، انتقام بگیرد.
در بخش دیگری از این ویدئو تعدادی افراد نادان همان شعارهای کلیشه‌ای و تکراری پهلویچی‌ها را مثل "رضا شاه روحت شاد" و "درود بر پهلوی" سر می‌دهند و یا صحبت‌های زشت و توهین آمیزی در جریان است از جنس تبلیغات فاحشه‌خانۀ «من و تو» برای مافیای پهلوی... که گویا ملت ایران لایق استبدادِ خانوادۀ دزد و فاسد پهلوی نبوده‌اند. مثلاً ملت ایران لایق اشرف هروئین فروش و شاپورغلام‌رضای باجگیر و جنده‌باز نبودند که انقلاب کردند!؟

ببینید رژیم نکبت اسلامی و آخوندهای بی همه چیز ما را به چه روزی انداخته اند که تکه‌ای از مدفوعی که خودمان در سال ۵۷ دفع کردیم، امروز برای ما شاخ شده است. اگر همان زمان سهل‌انگاری نکرده بودیم و سیفون را کشیده و درپوش زباله‌دان تاریخ را محکم بسته بودیم، مثل کاری که انقلابیون روسیه با خانوادۀ رومانوف کردند، اکنون کسی نبود که بخواهد ما را به خوردن مدفوع خود مجبور کند. 
سلطنت طلب‌های کلاهبردار، دشمنان آزادی، دشمنان دموکراسی، در نظر دارند آنچه را که مردم ایران یکبار برای همیشه ریدند و دفع کردند، دوباره به خوردشان بدهند. در فکر آنند که ملت ایران را در وضعیت روانی و شخصیتیِ فردی قرار دهند که مدفوع خودش را می‌خورد. با این ترفند خبیثانه می‌شود ملتی بزرگ را مانند سوسک و حشرات فاضلاب‌خوار تحقیرش کرد، توی سرش زد و سواری گرفت.

***
اطلاعیه ای درباره ی مقاله ی آقای سیامک مهر (پورشجری) مورخ 12 اردیبهشت - سام قندچی
 http://www.ghandchi.com/3295-siamak-mehr.htm
-------------------------------------------------------------------------------------------------
سیامک مهر (پورشجری)
siamakmehr1960@gmail.com
https://gozareshbekhakeiran.blogspot.com